آخرین مطالب
امکانات وب
باده عشق به من داد از آن عطشانم
فاش شد این که دو بال از سر جودش بخشید
حالیا میروم و در دو جهان پر رانم
سیر آفاق و عدم هر قدمش آگاهیست
او دمی داد که در رقص و طرب سییالم
گفت صوفی مگر این باده ی انگور نبود
گفتم این باده نبودست در این بادیه من میدانم
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 240 تاريخ : سه شنبه 28 اسفند 1397 ساعت: 11:28
زلالی و جاری
تو همزاد باران
تو از بطن خاکی
درختی شکفته
تو سروی خرامان
رسیده به خورشید
به سر شور و امید
سراسر بهاران
نشد صورت عشق
بدون نگاهت
بیاید در امکان
سحر جان بیشه
پر از عطر شبنم
تو در پرده پنهان
و من باز آرام
نشستم کنارت
ولی گیج و حیران
کجا خواهد آمد
کجا رفته اصلا
چرا من غزل خوان
تو را دوره کردم
تو در من نبودی ؟
در آن شور عریان
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 28 اسفند 1397 ساعت: 11:28
گفتا که نیابی تو مرا هرچه کنی صبر و تقلا
گفتم که حدیث می و مطرب من و ساقی
کم بود گلی تا که به عشقش بشود حل معما
گفتا که ز اسرار ازل ، یکی خلقت عشق است
باید بشوی کنده ازین خاک و بیایی به تماشا
گفتم که اگر دل بدهم قطع شود ریشه خاکی
گفتا که بیا زنده و جاوید شو در عالم بالا
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 207 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 16:34
یکی هست که نازنینه
بیا اسمم و صدا کن
خواب من تعبیرش اینه
واسه مهربونیه تو
همیشه حسای خوبه
که میشه حرف تو شعرام
حرفایی که دل نشینه
نباشه ، روزی نباشی
نشه خالی از تو دستام
همه لحظه ها و پرواز
با حضورت بهترینه
نمیشه که بی تو پر زد
پر پرواز منی تو
میپرم با تو و دنیام
غم هاشم با تو شیرینه
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 212 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 16:34
بازم دل شکسته
پرنده نشسته
نشسته همونجا
همونجا که بغضش
تو روزای سرما
همیشه شکسته
یه روز خزونی
یه مرغ شکاری
زد و جفشو برد
همین شاخه بودش
همین شاخه ای که
کنارش ، شکسته
غم و غصه هامون
صداشون سکوته
با چشمای بسته
بازم میشه پر زد
بازم میشه سر زد
ولی باز خیالی
به روزای رفته
با یه ذهن خسته
چرا هیچ عقابی
سراغش نمیاد
اخه این پرنده
دلش اونو میخواد
یه جفت خیالی
یه دنیای دیگه
یه روز خزونی
پرنده که رفته
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 234 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 16:34
ای سبک بال بپر
عشق تو را میخواهد
خرقه از تن بکن و جامه بدر
خویش بجو
به خودآ و به خدا
عشق تو را میخواهد
از ازل محرم اسرار
تو بودی و تو باش
عشق انگار ، تو را میخواهد
منتظر مانده به کویی
نگران تو نگارین دلدار
یاره خممار تو را میخواهد
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 233 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
سر مجنون دارم
و تو آنی که به لب
شهد عسل گون داری
من به تکرار بگویم
که تو را میخواهم
تو به بازار نیایی
که هزار عاشق دلخون داری
تو بگو بر چه مدار است
به گرد تو طواف دائم
ای که در بارگهت
این همه مجنون داری
گفتمش من نگرانم
که از آغوش تو یک آن نروم
گفت این هزل مگو
تا که به شعرت دل دلخون داری
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 222 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
داد مرا در آن غزل
آن غزلی که مطلعش
به نام توست از ازل
گفتمش ای که عالمی
بر سبحات قدسیان
مرا بگیر ازین زمین
ببر مرا به آسمان
قصد وصال و عشق را
خنده معشوق ساخت
رفت دلم به شوق او
جان و سرم را به باخت
صحبت دل دادگیست
در بر پیر مغان
او به نهان آگه از
سرر زبان و بیان
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 209 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
ای جرعه بر جانم نشین ، ای شعر بارانم ، بیا
تفسیر کردند از ازل ، عشق تو تفسیری نداشت
آن اینه بی پرده بود ، آن خواب تعبیری نداشت
ای قدسیان افلاک را ، در می نوردم با شما
این وصل ممکن می شود در حلقه برد و سما
صورت گری آمد ز چین گفتا که معشوقت کجاست
گفتم که او پنهان شده در معنی آیینه هاست
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 205 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
تمام عشق من به تو ، از آن ، نگاه اولین
برای بردن دلم ، چه کرده ای تو نازنین
تمام شوق وصل را ، ز چشم تو گرفته ام
دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین
نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم
ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین
درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست
تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 248 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
به دمی مرا دوا کن نظری به جان ما کن
شب عشق میفروشان ، همه وعده از تو دادند
تو بیا به کوی ایشان ، همه وعده ها وفا کن
با تو گر به میگساری ، همه عمر می بنوشم
به کرم مرا ببخشا ، به طرب مرا فنا کن
بگذشت روزگاری ومقیم کوی اویم
چه از این دهد مرا به ، که بگویمش عطا کن
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 220 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
گشته ام از عشق تو
رفته ام اندر سما
کوی به کوی ، کوی تو
گر نتوانم رسم
خرده بر این خاک نیست
خاکی بی مقصدم
واله و مفتون تو
گفت شبی مطربی
در طرب آ و بخوان
خواندم از آن شب به عشق
هر نفس از روی تو
گر که نشانم دهی
یا که دهی از سبو
من به جهان خرم ام
مست به مینای تو
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 240 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
نفس بده به چه چهم که بی تو پژمرده شدم
مگر نبود حکم عشق حکم وصال عاشقان
پس از چه روست این فراق چرا سزاست بار غم
گفت به من منادیت که راه توست مستقیم
ولی ببین که گم شدم هر نفس آواره شدم
سر چو به پای عشق تو به هر قصیده باختم
روا نبود درد عشق ، که در غمت شناختم
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 211 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
نه سری که سر گذارم به سرا و سایه بانش
نه دلی که دل ببازم به فنای جاودانش
نه خودی مانده خدایا و نه خیالی از دو چشمش
نه شود شوم روانه ز شعاع تار مویش
نه توان تاب دارم به تمامی طوافش
نه سزاست سوز و حسرت چو نمیرسم به قافش
نه به بند باده باشم نه اسیر می ، فروشش
نه رها شوم ز عشقش چو غلامه حلقه گوشش
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 226 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
چه بلند و در چه اوجی است
به خیالت ای گل آواز
به هوای کویت این بار
صنما کجا روم باز
نه ، بدان ، دوا نگردم به طبابت طبیبان
که سرم شده هوایی و تویی علاج این راز
چو به دام عشق گشتم نشود رها عنانم
و هر آن عنان ببازم و به دام بسته ام باز
چه شود شوی دوباره تو به کوی ما خرامان
که دمی نیاز دارم به نگاه های پر ناز
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 226 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
بیا که دلتنگ تو ام بی تو نمیشود سحر
آینه در آینه شد صورت ماهت ای قمر
بیا که عمر کوته ام بی تو نمیدهد ثمر
گویم از آن دمی که شد در سر ما خیال تو
از آ ن زمان که عشق تو چون نفس است ومستمر
برد به پرواز و مرا بر پر سیمرغ نشاند
آنکه رهاست از جهان صاحب اعجاز و نظر
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 199 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
در وادی عشق اصل و مبنا هستند
آنها که ز باده های معنا مستند
از ساغر وحدت ار تورا هم بدهند
در چشم خدا بین همه اجزاء جهان او هستند
آن منتظرانی که ز آیین هایند
گویید بیایند که اینجا همگی یک دستند
ادراک شبانگاهی ما درسی بود
تا باز شود چشم و بگویم همه در پیوستند
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 195 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
درد من ، دوای عشقت
آمدم به جان نثاری
بشوم فدای عشقت
تب کهنه ، بیقراری
جان خسته ، بردباری
چه شود ، که با من آید
نظری ، نگاه عشقت
دگران خبر ندارند
که تو را چگونه خواهم
همه جان و تن ببازم
سر ماجرای عشقت
به امید صبحگاهی
که در این بند نباشم
مطلعی که سر بریده
برسم به پای عشقت
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 212 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
چون هم نظرش گشتم ، آن شور هویدا شد
در باب طلب بودم ، معشوق که پیدا شد
من مست نبودم از ، آن جام اهورایی
با ساغر عشق آمد ، این قائله برپا شد
گفتند نمیابی ، یک سجده به جا ماندست
عاشق که شدم او هم ، در سجده یکتا شد
حق خواست که آدم شد ، در کثرت آدم ها
با عشق یکی گردند ، چون قطره که دریا شد
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 211 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20
نگاه توست ، در نظرم
ببین که آواره شدم
کوی به کو ، در سفرم
بده نجاتم ای صنم
اسیر و در بند تنم
بگو چگونه پر زنم
که سر به جنت بزنم
رانده مرا ، گناه من
تو می شوی پناهم
پس از همه جدال ها
تو می شوی گواهم
به سان عشق اولین
که در ازل ، شناختم
به عشق میرسم به تو
زمانه بی خود شدنم
برچسب : نویسنده : ehasannazemf بازدید : 205 تاريخ : جمعه 28 دی 1397 ساعت: 20:20